سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز قیامت سه تن شفاعت می کنند : پیامبران، سپس دانشمندان و پس از آن شهیدان . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
آموزشی - مذهبی
درباره



آموزشی - مذهبی


حمید امامی راد
سلام به اهل دلی که بی ریا و با صفاست.قلب پر از محبتش همیشه به یاد خداست.دور از وجودتان هر چه درد و بلاست. مطالب وبلاگ ترکیبی از مسائل مذهبی و آموزشی (اکثرا آموزش ابتدایی) می باشد. امید است مورد توجه قرار گیرد. ملتمس دعای خیر دوستان هسنم.
لینک‌های روزانه

اگر خدا نباشد اخلاق است؟


 

 

 

نسبت میان دین و اخلاق چیست؟ آیا دین برای اخلاقی زیستن انسان‌ها لازم است؟ آیا می‌توان بدون دین نیز اخلاقی زیست؟ چه نسبتی میان اخلاق و خدا  وجود دارد؟ تمام این سوالات و سوالات مشابه دیگر در این زمینه تحت عنوان «دین و اخلاق» در کلام جدید مطرح می‌شوند.

 


 

 

وجوه افتراق و اشتراک دین و هنر

به طور معمول وقتی از نسبت میان دو چیز سخن می‌گوییم نخست باید تصوری روشن و کافی از این مفاهیم کسب کرده و سپس نسبت میان آن‌ها را روشن کنیم. در مقالات مربوط به «تعریف دین» به معانی و تعریف گوناگونی که از دین بیان شده است اشاره کردیم. در این مقالات قصد بازگشت به آن  مباحث را نداریم. همان‌طور که در آن مقالات اشاره کردیم تنوع و تکثر تعاریف در این زمینه رسیدن به یک اجماع ابتدایی را مشکل می‌کند. در این بخش بدون اینکه به آن اختلافات اشاره کنیم تلاش می‌کنیم با بیان تعریفی اجمالی از دین به نسبت میان دین و اخلاق بپردازیم. دین مجموعه‌ای از تعالیم و آموزه‌هایی است که ـ چه در بخش نظر و چه در بخش عمل ـ با محوریت خداوند متعال در اختیار انسان‌ها قرار گرفته است. این مجموعه به طور کلی در دو بخش احکام و آموزه‌های نظری و احکام و آموزه‌های عملی دسته بندی می‌شوند. حجیت همه این احکام و تعالیم استناد آن‌ها به یک موجود برتر به نام خداوند است. به بیان دیگر، ارزش آموزه‌های دینی برای انسان دیندارد حکایتگری آن‌ها از موجود برتر و متعالی (خداوند) است.

 

 

اخلاق نیز معانی گوناگونی دارد که البته می‌توان همه این معانی را با یکدیگر مرتبط دانست. گاهی از اخلاق «صفات و ملکات اخلاقی» مد نظر است. برای مثال می‌گوییم فلانی دارای اخلاق پسندیده است و یا فلانی بد اخلاق است. در این بیان مراد از اخلاق صفات اخلاقی فردی است که به آن صفات توصیفش می‌کنیم. واژه «اخلاق» از «خُلْق» به معنی «خوی» گرفته شده است، غزالی «خُلْق» را چنین تعریف میکند:

«هیئة فی النفس راسخة، منها تصدر الأفعال بسهولة ویُسْرٍ، من غیر حاجة إلی فکر ورویّة»

[خُلْق] حالتی است در روح و روان انسان، سبب میگردد، فعل متناسب با آن حالت، به سهولت و آسانی از او سر زند. (غزالی، احیاء العلوم:3/53)

مثلاً حالاتی مثل نرم‌خویی  یا سختدلی، حالاتی هستند که افعال متناسب با خود را دارند. افراد نرم‌خو ناآگاه از خود، ایثار و خودگذشتگی نشان میدهند در حالی که افراد سخت دل، به کوچکترین اغماض، بخل میورزند و .... مسلماً این نوع از حالتهای نفسانی، گاهی طبیعی و ارثی است و احیاناً بر اثر ممارست و تکرار، در روان انسان پدید میآیند، مثلاً افراد جنایتکار که ، تجاوز و تعدی به مال و عرض و مال مردم، برای آنان به حالت عادی در میآید، روز نخست فاقد چنین حالت بودند، و شاید در آغاز کار، با سرزنش وجدان روبهرو میشدند. امّا بر اثر تکرار عمل جنایی، حالتی در نفس آن‌ها پدید میآید که بدون پروا به هر نوع جنایت دست میزنند.

گاهی مراد از اخلاق «علم اخلاق» است. علم اخلاق علمی است که در آن از هنجارهای اخلاقی بحث می‌شود. مباحث اخلاقی مباحثی حول محور خوبی و بدی رفتارهای ما هستند. در این علم مفاهیم خوب و بد و مصادیق آن مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند. ملاک اخلاقی زیستن چیست؟ نظریه‌های مربوط به رفتار و تعالیم اخلاقی نیز در این علم مورد بررسی قرار می‌گیرند.

برخی معتقدند مرجعیت اخلاق «انسان» است و انسان‌ها با عقل خود می‌توانند خوب و بد را هم کشف و هم جعل کنند. برخی دیگر پشتوانه‌ی اخلاق را خداوند می‌دانند. از دیدگاه این عده اگر خداوند نبود همه چیز مجاز بود

 

 

با بسط و گسترش مباحث مربوط به اخلاق، برخی از این مباحث کلی در علم مستقلی به نام «فلسفه اخلاق» مورد بررسی و بحث قرار گرفتند. مراد ما از اخلاق در این بحث احکام و هنجارهای اخلاقی هستند. بنابراین می‌توان گفت که مسئله‌ی دین اخلاق برمی گردد به این که میان هنجارها و احکام اخلاقی و دین چه ارتباطی وجود دارد. حجیت و مرجعیت احکام اخلاقی چیست؟

دست کم دو نظریه در این زمینه وجود دارد. برخی معتقدند مرجعیت اخلاق «انسان» است و انسان‌ها با عقل خود می‌توانند خوب و بد را هم کشف و هم جعل کنند. از دیدگاه این عده، برای حجیت بخشیدن به گزاره‌ها و احکام اخلاقی نیازی به وجود خدا نیست. برخی دیگر پشتوانه‌ی اخلاق را خداوند می‌دانند. از دیدگاه این عده اگر خداوند نبود همه چیز مجاز بود. خداوند از طریق تشریع، احکام اخلاقی را وضع نموده است و برای اعمال انسانی پاداش و جزاء تعیین نموده است. اگر خداوند نباشد هیچ پشتوانه‌ای برای زیست اخلاقی انسان‌ها وجود ندارد. لازم به ذکر است که نظریه دوم نسبت به نظریه نخست از قدمت بیشتری برخوردار است. در طول تاریخ همواره دین و اخلاق نسبت تنگاتنگی با یکدیگر داشته‌اند. نظریه جدایی دین و اخلاق (که در مقالات بعدی بیشتر به آن خواهیم پرداخت) نظریه‌ای است که خاستگاه آن غرب است و قدمتی کمتر از 5 قرن دارد.

اخلاق

طرفداران نظریه اخلاق دینی اهداف اخلاق را حول محور دین و اهداف دینی تعریف می‌کنند. دین و اخلاق دینی در جهت تعالی بخشیدن به انسان و نزدیکی او به مبدأ هستی قدم بر می‌دارد. در جهان بینی دینی همه موجودات جهان در یک جریان سیال به طور آگاهانه یا ناآگاهانه به سوی مبداء خود در حرکت هستند. در این میان انسان‌ها از ویژگی منحصر به فرد آزادی اراده یا اختیار برخوردار است. این ویژگی به انسان این امکان را می‌دهد  تا مسیر خود را آگاهانه انتخاب نماید. لازمه‌ی اختیار آگاهی است. انسان‌ها به دلیل آزادی در انتخاب‌هایشان نسبت به آن مسئول نیز هستند. هر فردی نسبت به تصمیمی که اتخاذ می‌کند و عملی که انجام می‌دهد مسئول است.

ما در موقعیت‌های مختلف بسیاری خودمان را بر سر دوراهی های انتخاب‌های بنیادین می‌بینیم. این انتخاب‌های سرنوشت زندگی ما را تعیین می‌کنند. به نظر طرفداران نظریه اخلاق دینی، خداوند متعال به کمک انسان انتخاب‌گر آمده است. خداوند با انزال ادیان بایدها و نبایدهای لازم را در اختیار انسان نهاده است تا از طریق آن‌ها بتواند مسیر خود را تعیین کرده و متناسب با هدف برنامه ریزی نماید. مطابق این دیدگاه، اخلاق مجموعه‌ای از بایدها و نبایدهایی است که خداوند برای هدایت انسان‌ها نازل کرده است. حجیت و توجیه این بایدها و نبایدهای اخلاقی نیز استناد آن‌ها به خداوند است.جمله معروف داستایوفسکی رمان نویس شهیر روسی مبنی بر اینکه «اگر خدا نبود همه چیز مجاز بود» اشاره به همین مبنای اخلاقی دارد.

طرفداران نظریه اخلاق سکولار معتقد نیستند که هدف از اخلاق رسیدن و تقرب انسان‌ها به مبدأ هستی (خداوند) است. ضرورت وجود اخلاق از دیدگاه آن‌ها رسیدن به یک زندگی مشترک و معقول بر مبنای قوانین و احکام اخلاقی است. هدف اخلاق غیر از هدف دین است. هدف اخلاق رسیدن به زندگی بهتر فردی و اجتماعی در پرتو اخلاق است.

 

 

بر مبنای نظریه اخلاق سکولار، نیازی نیست که پشتوانه اخلاق را در گرو وجود خداوند بدانیم. حتی اگر خدا نباشد باز هم انسان‌ها ملزم به اخلاقی زیستن هستند. اخلاق بدون دین نیز می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. توجیه گزاره‌های اخلاقی نیازی به فرض وجود خداوند ندارد.

اخذ: تبیان

 


 

 

منابع:

1. برگ، جاناتان، پی ریزی اخلاق بر مبنای دین، ترجمه محسن جوادی، نقد و نظر، ش 14-13.

2. فرانکنا، ویلیام، کی. فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، موسسه فرهنگی طه، 1376.

3. مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1364.

4. صادقی، هادی، درآمدی بر کلام جدید، انتشارات طه، 1382. 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/3/12:: 9:22 صبح     |     () نظر